فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 6 روز سن داره
مامان فاطمهمامان فاطمه، تا این لحظه: 39 سال و 11 ماه و 22 روز سن داره
يكي شدن مامان و بابايكي شدن مامان و بابا، تا این لحظه: 13 سال و 9 ماه و 30 روز سن داره

تو هديه بزرگ خدايي براي من و بابات

اولين روز تولدت توي بيمارستان

دخترك قشنگم سلام مامان جون ... ماجراي به دنيا اومدنت رو تا لحظه به دنيا اومدنت تعريف كردم حالا بقيه ماجرا .... تو رو از اتاق عمل بيرون بردن و دكتر مشغول دوخت و دور شد دلم ميخواست هر چه زودتر تموم بشه و تو رو زودتر بغلت كنم . دوخت و دوز كه تموم شد منو بردن ريكاوري حدود 10 دقيقه اونجا منتظر بودم تا اينكه بيمار برها اومدن و منو از اتاق عمل بردن بخش , از اتاق عمل كه اومدم بيرون خاله جون اينا و مامان جون همه منتظر بودن  , تنها چيزي كه از اون لحظه تو ذهنم خيلي پر رنگه حرف خاله الهام دوستم بود كه تا منو ديد گفت دخترتو ديديم خيلي خوشگله مثل ماهه . اين حرف تب و تاب دلم رو براي ديدنت بيشتر كرد . خلاصه بيمار برها منو روي تخت گ...
20 دی 1393

روز تولد يه فرشته كوچولو

سلام دختر گلم امروز اومدم ماجراي به دنيا اومدنت رو برات تعريف كنم از استرس ها ذوق و شوقها و اشك ها و لبخندامون بگم از اون روزهاي قشنگ ... از همون روزهاي اولي كه فهميدم قراره  به دنيا بياي دوست داشتم طبيعي به دنيا بيارمت چون همه جا شنيده بودم كه اگر چه خيلي براي مادر سخته ولي براي نوزاد خيلي بهتره كه طبيعي به دنيا بياد اين بود كه تاكيدم روي طبيعي زايمان كردن خيلي زياد بود ولي تو سونو گرافي هاي ماههاي آخر دكترها بهم مي گفتن « كه جنين در قرار بريچ قرار دارد » يعني سرت به طرف بالا بود و پاهات پايين كه در اين صورت بايد سزارين ميشدي تا اواسط ماه هشتم همين جوري بود و ما فكر مي كرديم كه قراره سزارين به دنيا بيا...
13 دی 1393

روزهايي كه تو دل مامان بودي

سلام دختر گلم به اين دنيا خوش اومدي . ميخوام ماجراي تولدتو از روزي كه رفتم آزمايش شروع كنم من و بابايي رفتيم آزمايشگاه بعد بابايي من و آورد گذاشت خونه تا يه ساعت ديگه نتيجه آزمايش رو بگيره , دل تو دلم نبود نمي دوني چقدر استرس داشتم همش خودمو دلداري مي دادم كه اگه جواب منفي بود  خيلي تو ذوقم نخوره بعد از يه ساعت خبري از بابات نشد بهش زنگ زدم و پرسيدم گفت نمي دونم مثبته يا منفي نتيجه رو برام خوند من كه تو اينترنت كاملاً در موردش تحقيق كرده بودم بهش گفتم كه اين يعني مثبت و ... من كه نتيجه آزمايش رو بردم دكتر , بهم گفت كه با توجه به رقم بالاي آزمايش احتمالاً دوقلوئه بازم خوشحال شدم كه خدا مي خواد دو تا ني ني بهمون بده ...
10 دی 1393